تولد سه سالگی
وقتی که خدا تو را بیافرید ازدل ماه
وقتی که به چشمهای تو کرد نگاه
درعرش نشست و زیرلب باخود گفت:
لاحول ولا قوةالا بالله
چون تو دارم هر چه دارم زندگیست
دخترک نازم❤
روزی که به دنیا آمدی،من متولد شدم...
و از آن روز هم دخترم شدی و هم همه چیزم...
دختر آسمانی من، جهانم با تو شکرانه هایش بیشتر است و تو عاشقانه ترین باور خواب و بیدار منی...
گوشه دلم را روز به روز با نگاه رو به تکامل تو آغاز می کنم...
سپاس خدایی را که گیلاس باغ بهشت را به من عطا کرد...
سایه خدای عشق بر قلبت مدام دخترم
نازگل مامان...من فدای تو بشم همه ي زندگيم ،پرنسس من،فرشته ی نازم،آرامش بيتابي هایم،اميد آينده ام،اولين تجربه مادرانه ام بینهایت دوستت دارم وآرزوی بهترینها رو برات دارم❤
امسال به دلیل اینکه پدر زن داییت فوت شده بود نشد کسی رو دعوت کنیم تو دوست داشتی همه باشن ولی من و بابا تصمیم گرفتیم که برای احترام به زن دایی تولدمون رو سه نفره بگیریم، یه جشن کوچیک و سه نفره...شب عمه نجمه اینا اومدن خونه و تو خیلی خوشحال شدی ما سعی کردیم بهت خوش بگذره....کیک تولدتو خودت انتخاب کردی،اصرار منم برای اینکه کیک کیتی نخری بی فایده بود😉موهاتو برات گوجه ای بسته ام ولی از اونجایی که گوجه دوست نداشتی میگفتی مامان برام گوجه ای نبند آناناسی ببند😆
من برات کادو ماشین پلیس خریدم البته خودت خواستی بابا برات جعبه کامل لوازم تحریر خرید که خیلی خوشحال شدی و....خاله محبوبه وعمه نجمه کادو بهت پول دادن که من برات کادو بخرم و عمو ایمان دوست بابا شب قبل از تولدت تو رو برد عینک فروشی و برات عینک آفتابی هدیه خرید.
تو و باران خانوم تنها مهمان شب تولدت
وقتی که به چشمهای تو کرد نگاه
درعرش نشست و زیرلب باخود گفت:
لاحول ولا قوةالا بالله
چون تو دارم هر چه دارم زندگیست
دخترک نازم❤
روزی که به دنیا آمدی،من متولد شدم...
و از آن روز هم دخترم شدی و هم همه چیزم...
دختر آسمانی من، جهانم با تو شکرانه هایش بیشتر است و تو عاشقانه ترین باور خواب و بیدار منی...
گوشه دلم را روز به روز با نگاه رو به تکامل تو آغاز می کنم...
سپاس خدایی را که گیلاس باغ بهشت را به من عطا کرد...
سایه خدای عشق بر قلبت مدام دخترم
نازگل مامان...من فدای تو بشم همه ي زندگيم ،پرنسس من،فرشته ی نازم،آرامش بيتابي هایم،اميد آينده ام،اولين تجربه مادرانه ام بینهایت دوستت دارم وآرزوی بهترینها رو برات دارم❤
امسال به دلیل اینکه پدر زن داییت فوت شده بود نشد کسی رو دعوت کنیم تو دوست داشتی همه باشن ولی من و بابا تصمیم گرفتیم که برای احترام به زن دایی تولدمون رو سه نفره بگیریم، یه جشن کوچیک و سه نفره...شب عمه نجمه اینا اومدن خونه و تو خیلی خوشحال شدی ما سعی کردیم بهت خوش بگذره....کیک تولدتو خودت انتخاب کردی،اصرار منم برای اینکه کیک کیتی نخری بی فایده بود😉موهاتو برات گوجه ای بسته ام ولی از اونجایی که گوجه دوست نداشتی میگفتی مامان برام گوجه ای نبند آناناسی ببند😆
من برات کادو ماشین پلیس خریدم البته خودت خواستی بابا برات جعبه کامل لوازم تحریر خرید که خیلی خوشحال شدی و....خاله محبوبه وعمه نجمه کادو بهت پول دادن که من برات کادو بخرم و عمو ایمان دوست بابا شب قبل از تولدت تو رو برد عینک فروشی و برات عینک آفتابی هدیه خرید.
تو و باران خانوم تنها مهمان شب تولدت
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی