مرسانا بانومرسانا بانو، تا این لحظه: 8 سال و 3 ماه و 12 روز سن داره

ماه بانوی مامان مریم

مرسانا بهترین هدیه خدا دختر زمستان ۱۳۹۴

روز اول پیش دبستانی

❤❤❤❤ 6/7/1400 اولین روزپیش دبستانی و رسیدیم به جایی که کوله پشتی و کتاباتو جمع کردی و با خوشحالی گفتی من باید برم مدرسه🥰🥰🥰 مامان برات کلی آرزوهای خوب و قشنگ داره... ان شاالله همیشه موفق، شاد و سلامت باشی گل قشنگم😍 ...
22 مهر 1400

پیش دستانی

03/07/1400 مرسانای عزیزم، دختر خوبم تو وارد دوره ی جدیدی از زندگی شده ای، دوره ای که هر کودکی برای داشتن آینده ای درخشان باید آن را بگذراند... این را بدان که من و پدرت تا همیشه در کنارت هستیم و تنهایت نخواهیم گذاشت، من و بابا مثل کوه پشتت خواهیم بود و چه الان که وارد پیش دبستانی میشوی و چه در آینده که وارد جامعه خواهی شد، همیشه ی همیشه حامی ات هستیم و به عنوان والدینت به خودمون میبالیم و آرزوی فردایی روشن تر برایت داریم.... در لحظه لحظه زندگیت به خدای بزرگ میسپارمت بندِ دل مامان❤️ ...
22 مهر 1400

روز دختر ۱۳۹۹

شکر که هستی تمام هستی من دخترک زیبای من😍 زندگے، با همہ ۍ دشوارے و سختے هایش، برایم شیرین می شود، وقتے ڪہ مےبینم چون تویـے را دارم😍😄😀 روزت مبارک بهترین هدیه خدا❤ خدایا هزاران بار شکرت 👐 ...
6 تير 1399

دَر کِنآرَت عآرام اَست جَهآنم

ماه مامان من در کنار تو زیبا ترینم،زیبا ترین خنده هایم،زیبا ترین حرف هایم،زیبا ترین شعر هایم همه شان متعلق به توست تویی که دلیل تمام زیبایی های این روزهای منی... تویی که دلیل برق چشمان منی... تویی که دلیل عاشقانه نوشتن های منی💖 ...
16 شهريور 1398

روز دختر ۱۳۹۸

ناز دخترم تو وارث زیبایی خدایی قلب و روحم گرم میشود از داشتن هدیه خدا در خانه ام تو نور چشم منی خانه ام از تو روشن باد❤ وخدا خواست تو دخترم باشی....زیباترین غزل توی دفترم باشی💖 ای نازترین ناز خدا روزت مبارک😙😙😙 ...
14 تير 1398

حواست هست با تو خوشحالترین حالت عاشق شدنم!❤

بودنت برام آرامش محضه نفسم زندگیم همه ی وجودم خیلی دوست دارم💋 خداجونم خیلی مواظبش باش درداش واسه من ناراحتیاش واسه من شادیام واسه اون خداجونم سلامتی منم بذار به حسابش من هیچی ازت نمیخوام جز آرامش مرسانام.... خدای مهربونم دیگه لازم به یاداوریت نیست که مرسانا دنیای منه....مواظب دنیای من باش💞 ...
8 خرداد 1398

همدم مامان

زیبای مامان این روزا احساس خیلی خوبی دارم که دلم نمیخواد هیچوقت تموم بشن... احساس میکنم یه رفیق فابریکی برام،یه همدم یه همراه،با حرفا و کارای قشنگت زندگی میکنم.... نمیری مهدکودک میگی اگه من برم مامانم تنها میشه،وقتی خوابم تو گوشم آروم میگی نازدلم بیدارشو دلم برات تنگ شده،وقتی میخوای جایی بری که من نیستم من و میبوسی و میگی مامان بذار یه لحظه سرم رو بذارم رو بالشم(بازوی من) بعد برم و..... آره دخترم تو داری بزرگ میشی و من دارم تمام اینا رو احساس میکنم وقتی میخوای بیای تو بغلم میگی: مامان بیام تو قلبت بیام تو جونت بیام تو عمرت و.... همیشه تو جونم بمون تو قلبم بمون....بمون که با بودنت مامان جون میگیره نفس مامان😙 راستی مامان یادم رفت اینو بگم...
21 ارديبهشت 1398